چه کسی تنها نیست؟
کسی که با همه، یعنی در سطح همه است.
کسی که رنگ زمان به خود می گیرد.
رنگ همه را به خود می گیرد و با همگان تفاهم دارد و در سطح موجودات و با وضع موجود به هر شکلش و هر بعدش منطبق است.
این آدم ... احساس تنهایی و احساس تک بودن و مجهول بودن نمی کند، چرا که از جنس همگان است.
او در جمع است و ... با جمع می خورد و ... می پوشد ... و می سازد و لذت می برد.
احساس خلاء مربوط به روحی است که آنچه در این جامعه و زمان و در این ابتذال و روزمره گی وجود دارد نمی تواند سیرش کند.
و می بینیم در علی علیه السلام، همان علی که می نالد و دائما فریاد می زند و سکوتش درد آور است، سخنش درد آور است، و همان علی که عمری شمشیر زده، جنگ ها کرده، فداکاریها نموده و جامعه ای را با قدرت و جهادش پی ریخته و بوجود آورده است در هنگامی که این نهضت پیروز شده او در میان جمع یاران تنهاست، و بعد می بینیم که نیمه شب های خاموش مدینه را ترک می کند و سر در حلقوم چاه ... می نالد.
... می خواهد دردش را بگوید، حرفش را بزند،
گوشی نیست.
دلی نیست.
تجانسی نیست.
در یثرب، یعنی در شهری ... و جامعه ای که به شمشیر او و سخن او پی ریخته شده، هیچ آشنا نمی بیند و نیمه شب به نخلستان پیرامون شهر می رود و در دل تاریک و هراسناک شب، به اطرافش نگاه می کند که کسی متوجه او نشود.
رنج بزرگ یک انسان این است که عظمت او ... و شخصیت او در قالب فکر های کوتاه، در برابر نگاه های پست و پلید، و احساس او، در روح های بسیار آلوده و اندک و تنگ، قرار گیرد ...
اما،
تنها ... در شبهاست که شیر می گرید.
(علی تنهاست، ص 39 تا 42)(علی شریعتی)
درد علی دوگونه است :
یک درد، دردیست که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند.
و درد دیگر دردیست که او را تنها در نیمه شب های خاموش کردن به دل نخلستان های اطراف مدینه کشانده ... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی می گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس می کند.
اما این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است "تنهایی است " که آن را نمی شناسیم!!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را ...
که علی درد شمشیر را احساس نمی کند،
و....... ما .......
درد علی را احساس نمی کنیم.
(علی تنهاست ص 46 و 47)